گلدان زنگاری

دنیای با تو

دوستش دارم...همین...


گلدان زنگاری

مردی با کتی بلند، دستان در جیب با حسرتی انکار نشدنی از جواهرفروشی رد میشد.که میدانست یاد معشوق با او چه کرده است!

پسرکی بادکنک فروش اینور و ان ور میپرید.پیرمردی سکه میداد و روزنامه ای میخرید.

گاه گاه که بنشینی و در انها بنگری خواهی یافت که هر یک در دنیای جدا از ما زندگی میکنند،دنیایی که هرچه میخواهند دارند و هرکه میخواهند هستند.

گاه گاه به تماشای تاریکی بی کران شب مینشینم و از خود میپرسم اگر انها همان ستارگان شب بودند بازهم میتوانستند چنین دلسرد و خاموش باشند؟

کاش در ان حقهء چوبی مادربزرگ نه طلا،نه جواهر،بلکه دلی خفته از محبت باشد.

{۴دی ۱۳۹۶}


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 12 دی 1396برچسب:خودم,

] [ 1:30 ] [ اتنا حاجی صفر علی{علما گتسبی ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه